اخبار صنعت

معیار طبقه‌بندی صنعت (ICB): یک سیستم جهانی برای دسته‌بندی شرکت‌ها

نیاز به سیستمی منظم و استاندارد برای دسته‌بندی شرکت‌ها و صنایع امری ضروری است. معیار طبقه‌بندی صنعت یا Industry Classification Benchmark (ICB) یکی از ابزارهای کلیدی است که توسط سرمایه‌گذاران، تحلیلگران مالی و بورس‌های جهانی برای سازماندهی و تحلیل شرکت‌ها در بخش‌های مختلف اقتصاد کلان استفاده می‌شود. طبق بررسی سایت ابرار صنعتی، این سیستم که در سال 2005 توسط داو جونز (Dow Jones) و FTSE راه‌اندازی شد، امروزه تحت مالکیت کامل FTSE International قرار دارد و به‌عنوان یکی از دو سیستم اصلی طبقه‌بندی جهانی در کنار معیار جهانی طبقه‌بندی صنعت (GICS) شناخته می‌شود.

تاریخچه‌ی پیدایش معیار طبقه‌بندی صنعت ICB

معیار طبقه‌بندی صنعت در سال 2005 به‌عنوان پاسخی به نیاز روزافزون بازارهای مالی برای یک سیستم جامع و دقیق معرفی شد. پیش از آن، FTSE و داو جونز هر کدام سیستم‌های جداگانه‌ای برای طبقه‌بندی صنایع داشتند که با محدودیت‌هایی مواجه بودند. در ژانویه 2006، ICB به‌طور رسمی جایگزین سیستم‌های قدیمی‌تر FTSE و داو جونز شد و به‌سرعت مورد استقبال بورس‌هایی مانند NASDAQ، NYSE، و چندین بازار دیگر در سراسر جهان قرار گرفت. این سیستم با هدف ارائه‌ی یک چارچوب یکپارچه برای مقایسه‌ی روندهای صنعتی و تحلیل دقیق‌تر بازارها طراحی شد.

در سال 2011، داو جونز از مشارکت خود در ICB خارج شد و اعلام کرد که قصد دارد نسخه‌ی مستقل خود را توسعه دهد. از آن زمان، FTSE Russell، زیرمجموعه‌ی گروه بورس لندن (LSEG)، مدیریت و به‌روزرسانی این سیستم را بر عهده گرفت. در سال 2019، نسخه‌ی بهبودیافته‌ی ICB با ادغام سیستم Russell Global Sectors (RGS) و افزودن زیربخش‌های جدید مانند تولیدکنندگان کانابیس و خدمات پردازش تراکنش‌ها منتشر شد که نشان‌دهنده‌ی انعطاف‌پذیری این سیستم در پاسخ به تغییرات اقتصاد جهانی است.

ساختار سلسله‌مراتبی ICB

ICB یک سیستم چهارسطحی است که شرکت‌ها را بر اساس منبع اصلی درآمدشان دسته‌بندی می‌کند. این ساختار سلسله‌مراتبی به شرح زیر است:

صنایع (Industries): در بالاترین سطح، ICB شامل 11 صنعت اصلی است که نمایانگر دسته‌بندی‌های گسترده‌ی فعالیت‌های اقتصادی هستند. این صنایع شامل موارد زیر می‌شوند:

  • انرژی (که قبلاً نفت و گاز نامیده می‌شد)
  • مواد اولیه
  • صنایع تولیدی
  • کالاهای مصرفی
  • مراقبت‌های بهداشتی
  • خدمات مصرفی
  • مخابرات
  • خدمات عمومی
  • مالی
  • فناوری
  • املاک و مستغلات (که در نسخه‌ی 2019 به‌عنوان صنعت جداگانه اضافه شد)

طبقه‌بندی صنعت ICB

ابربخش‌ها (Supersectors): هر صنعت به ابر‌بخش‌هایی تقسیم می‌شود که در حال حاضر 20 ابر‌بخش وجود دارد. به‌عنوان مثال، صنعت کالاهای مصرفی شامل ابر‌بخش‌هایی مانند خودرو و قطعات، مواد غذایی و نوشیدنی، و کالاهای شخصی و خانگی است.
بخش‌ها (Sectors): این سطح شامل 45 بخش است که جزئیات بیشتری از فعالیت‌های اقتصادی را ارائه می‌دهد. برای مثال، ابر‌بخش خودرو و قطعات به بخش‌هایی مانند خودروها، قطعات خودرو، و لاستیک تقسیم می‌شود.
زیربخش‌ها (Subsectors): پایین‌ترین سطح ICB شامل 173 زیر‌بخش است که دقیق‌ترین طبقه‌بندی را ارائه می‌دهد. به‌عنوان مثال، زیر‌بخش‌هایی مانند تولید پوشاک و لوازم جانبی در بخش کالاهای شخصی قرار دارند.

این ساختار سلسله‌مراتبی به سرمایه‌گذاران امکان می‌دهد تا تحلیل‌های خود را از سطح کلان (صنعت) تا سطح خرد (زیر‌بخش) انجام دهند و روندهای خاص را در بازار شناسایی کنند.

نحوه‌ی تخصیص شرکت‌ها به دسته‌بندی‌ها

تخصیص یک شرکت به یک زیر‌بخش در ICB بر اساس منبع اصلی درآمد آن انجام می‌شود. این فرآیند توسط کمیته‌ی مشورتی خارجی مستقل FTSE Russell مدیریت می‌شود که از اطلاعات عمومی مانند گزارش‌های حسابرسی‌شده و اظهارات هیئت‌مدیره استفاده می‌کند. به‌عنوان مثال، شرکت Gap Inc. به زیر‌بخش “پوشاک و لوازم جانبی” در بخش “کالاهای شخصی”، زیر ابر‌بخش “کالاهای شخصی و خانگی”، و در نهایت صنعت “کالاهای مصرفی” اختصاص داده شده است. اگر شرکتی در چندین حوزه فعالیت کند، بخشی که بیشترین درآمد را ایجاد می‌کند، معیار اصلی طبقه‌بندی خواهد بود.

این روش تولیدمحور (production-oriented) با سیستم GICS که رویکرد بازارمحور (market-oriented) دارد، تفاوت دارد. در ICB، تمرکز بر چیزی است که شرکت تولید می‌کند، نه الزاماً نحوه‌ی درک بازار از آن.

کاربردهای ICB در بازارهای مالی

معیار طبقه‌بندی صنعت به‌عنوان ابزاری کلیدی در تحلیل سرمایه‌گذاری و مدیریت پرتفوی شناخته می‌شود. برخی از مهم‌ترین کاربردهای آن عبارتند از:

  • تحلیل روندهای بخشی: سرمایه‌گذاران می‌توانند با استفاده از ICB، عملکرد بخش‌های مختلف را مقایسه کرده و فرصت‌های سرمایه‌گذاری را شناسایی کنند. به‌عنوان مثال، مقایسه‌ی زیر‌بخش‌های فناوری اطلاعات با زیر‌بخش‌های انرژی می‌تواند نشان‌دهنده‌ی تغییرات در اولویت‌های بازار باشد.
  • تنوع‌بخشی به پرتفوی: با درک دقیق دسته‌بندی‌ها، سرمایه‌گذاران می‌توانند پرتفوی خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که ریسک را کاهش دهند. برای مثال، سرمایه‌گذاری در بخش‌های متنوع مانند مراقبت‌های بهداشتی و فناوری می‌تواند تعادل بهتری ایجاد کند.
  • معیارسازی و مقایسه: بورس‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری از ICB برای معیارسازی عملکرد شرکت‌ها در برابر شاخص‌های بخشی استفاده می‌کنند. این سیستم در بیش از 65 درصد از سرمایه‌گذاری‌های جهانی توسط بورس‌هایی مانند لندن، یورونکست، و ژوهانسبورگ به کار گرفته می‌شود.
  • تحلیل رقابتی: شرکت‌ها در یک زیر‌بخش خاص می‌توانند به‌راحتی با رقبای خود مقایسه شوند، که این امر برای تحلیلگران مالی و استراتژیست‌ها بسیار ارزشمند است.

تفاوت ICB با GICS

هرچند ICB و GICS هر دو برای دسته‌بندی شرکت‌ها استفاده می‌شوند، اما تفاوت‌هایی در رویکرد و ساختار آن‌ها وجود دارد:

  • تعداد دسته‌ها: GICS شامل 11 بخش، 24 گروه صنعتی، 69 صنعت، و 158 زیر‌صنعت است، در حالی که ICB دارای 11 صنعت، 20 ابر‌بخش، 45 بخش، و 173 زیر‌بخش است. این نشان می‌دهد که ICB در سطح زیر‌بخش جزئیات بیشتری ارائه می‌دهد.
  • رویکرد: ICB از روش تولیدمحور استفاده می‌کند، در حالی که GICS علاوه بر درآمد، عواملی مانند درک بازار و سودآوری را نیز در نظر می‌گیرد. به‌عنوان مثال، در ICB شرکت‌های زغال‌سنگ در بخش مواد اولیه قرار دارند، اما در GICS به بخش انرژی تعلق دارند.
  • به‌روزرسانی: هر دو سیستم به‌طور دوره‌ای به‌روز می‌شوند، اما ICB با اضافه کردن زیر‌بخش‌هایی مانند تولیدکنندگان کانابیس نشان داده که به تغییرات نوظهور در اقتصاد حساس‌تر است.

انتخاب بین این دو سیستم اغلب به بورس یا شاخص مورد استفاده بستگی دارد، اما هر دو در ارائه‌ی چارچوبی استاندارد برای تحلیل جهانی موفق هستند.

مزایا و محدودیت‌های معیار طبقه‌بندی صنعت

مزایا:

  • دقت و جزئیات: ساختار چهارسطحی ICB امکان تحلیل عمیق و دقیق را فراهم می‌کند.
  • جهانی بودن: استفاده گسترده توسط بورس‌های بزرگ، آن را به یک استاندارد بین‌المللی تبدیل کرده است.
  • انعطاف‌پذیری: به‌روزرسانی‌های دوره‌ای، ICB را با تغییرات اقتصادی همگام نگه می‌دارد.

محدودیت‌ها:

  • تمرکز بر تولید: این رویکرد ممکن است برای شرکت‌هایی که هم کالا و هم خدمات ارائه می‌دهند، چالش‌برانگیز باشد.
  • رقابت با GICS: برخی سرمایه‌گذاران ممکن است GICS را به دلیل انعطاف‌پذیری بیشتر در درک بازار ترجیح دهند.
  • پیچیدگی: تعداد زیاد زیر‌بخش‌ها ممکن است برای تحلیلگران تازه‌کار گیج‌کننده باشد.

ICB در دنیای مدرن

با ظهور صنایع جدید مانند فناوری بلاک‌چین، هوش مصنوعی، و انرژی‌های تجدیدپذیر، ICB به‌طور مداوم در حال تکامل است. نسخه‌ی 2019 نشان داد که این سیستم قادر است با افزودن زیر‌بخش‌های مرتبط با نیازهای روز، خود را به‌روز نگه دارد. همچنین، استفاده از داده‌های روزانه و هفتگی توسط FTSE Russell به سرمایه‌گذاران امکان می‌دهد تا تغییرات را به‌سرعت رصد کنند.

در حال حاضر، فناوری اطلاعات با حدود 25 درصد از سرمایه‌گذاری جهانی (بر اساس شاخص FTSE Global Total Cap) بزرگ‌ترین بخش در ICB است که نشان‌دهنده‌ی اهمیت روزافزون این حوزه در اقتصاد مدرن است.

معیار طبقه‌بندی صنعت (ICB) یک ابزار قدرتمند و استاندارد برای سازماندهی و تحلیل شرکت‌ها در بازارهای مالی جهانی است. با ساختار سلسله‌مراتبی، رویکرد مبتنی بر درآمد، و کاربردهای گسترده، این سیستم به سرمایه‌گذاران و تحلیلگران کمک می‌کند تا درک بهتری از روندهای اقتصادی داشته باشند. هرچند با چالش‌هایی مانند رقابت با GICS و پیچیدگی ذاتی مواجه است، اما انعطاف‌پذیری و به‌روزرسانی‌های مداوم آن را به یکی از ستون‌های اصلی تحلیل مالی تبدیل کرده است. در دنیایی که اقتصاد به‌سرعت در حال تغییر است، ICB نقش مهمی در هدایت تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری ایفا می‌کند.

منبع: ابرار صنعتی

امتیاز post

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *